نوروز سال 1400
نوروز امسال هم مثل نوروز پارسال خبری از بوی عید نبود نه مهمونی آمد نه مهمونی رفت و نه مسافرتی فقط یکی دوبار رفتیم و در طبیعت یک دور کوچیک زدیم. حتی سیزده به در هم توی حیط خونه برگزار شد. تنها چیزی که باحال بود خود من بودم تا حالا که پنج تا دندون دارم و یک فک قدرتمند که باهش میتونم هر انگشتی رو سوراخ کنم😁 الان فقط یک نفر رو می خوام که دستمو بگیره و مدام توی خونه راه برم خیلی بانمک شده و کارهای باحالی میکنم. هرکاری داداش کیان بکنه من هم باید انجام بدم. مثلا میرم سر کتاب دفترش میشینم و انگشتم رو میکشم روی کتاب و با صدای بلند درس می خونم. البته فقط خودم میفهمم چی دارم میگم. یا تلفن رو میزارم در گوشم و شروع میکنم به صحبت کردن. ولی با حال تری...